Bikarhêner:Şêr/farsî-bê-kaf
- ترک کردن
- رهاکردن
- فروکش کردن
- کناره گیری کردن
- روپنهان کردن
- فرارکردن
- خشونت کردن
- تأکیدکردن
- طرفداری کردن
- گریه کردن
- پخش کردن
- عفوعمومی کردن
- مات ومتحیرکردن
- نویسندگی کردن
- اذیتکردن
- پيش بيني کردن
- نزدیک کردن
- معماری کردن
- وغ وغ کردن
- رنگ کردن
- بخش کردن
- مشارکت کردن
- معاشرت کردن
- فشرده کردن
- نهان کردن
- مباحثه کردن
- هم بخشی کردن
- مجوف کردن
- زغال کردن
- رسم کردن
- مناظره کردن
- جدال کردن
- ول کردن
- وقف کردن
- فدا کردن
- منتشرکردن
- مرتب کردن
- منقطع کردن
- طبابت کردن
- پر کردن
- منجمد کردن
- غلطگیری کردن
- عيارگري کردن
- تاسيس کردن
- اجراکردن
- صادرکردن
- پرکردن
- صید کردن
- عادت کردن
- فرمانداری کردن
- کسب کردن
- ابقا کردن
- عروسی کردن
- مستترکردن
- فرماندهی کردن
- تائید کردن
- نگارگری کردن
- یکتکه کردن
- طولانی کردن
- قرائت کردن
- منطبق کردن
- تأسیس کردن
- زیان کردن
- مراجعت کردن
- سرویس کردن
- تعمیر کردن
- خدمت کردن
- گرد کردن
- فداکاری کردن
- تهیه کردن
- سنگتراشی کردن
- روان کردن
- خرج کردن
- صرف کردن
- فرو کردن
- متوقف کردن
- ابرازکردن
- منقضی کردن
- عیادت کردن
- بازدید کردن
- تیز کردن
- درست کردن
- ایجاد کردن
- اجاره کردن
- اجير کردن
- افتتاح کردن
- باد کردن
- کپی کردن
- کرایه کردن
- هلهله کردن
- یادآوری کردن
- زینت کردن
- مغبون کردن
- اغفال کردن
- نیکداشت کردن
- حراست کردن
- آبتنی کردن
- ادعاکردن
- آزادکردن
- آشناکردن
- غافلگيرکردن
- تحقيرکردن
- آشکارکردن
- برپاکردن
- فداکردن
- فکرکردن
- افطارکردن
- عرعرکردن
- بازگوکردن
- عبورکردن
- کردنشين
- جداکردن
- تماشاکردن
- نوکردن
- خزخزکردن
- اقرارکردن
- ضررکردن
- تهيه کردن
- شرط کردن
- ادعا کردن
- بحث روزکردن
- ايراد کردن
- آراسته کردن
- تقديم کردن
- منظم کردن
- علنی کردن
- رام کردن
- گير کردن
- مجبور کردن
- آشنا کردن
- آشتي کردن
- پريشان کردن
- آبياری کردن
- آبياري کردن
- حامله کردن
- آبستن کردن
- استثنا کردن
- آزرده کردن
- پدری کردن
- بار کردن
- بارکشي کردن
- گذران کردن
- اذيت کردن
- ناراحت کردن
- رانندگي کردن
- خيانت کردن
- نامردی کردن
- غربال کردن
- سرند کردن
- بيکار کردن
- خوب کردن
- سرپرستی کردن
- بازار کردن
- دادوستد کردن
- قدغن کردن
- مشخص کردن
- خطاب کردن
- روکردن به
- سروته کردن
- برعکس کردن
- مسدود کردن
- منع کردن
- جلوگيری کردن
- قربانی کردن
- برطرف کردن
- رو کردن
- دلسوزي کردن
- همدردي کردن
- نقد کردن
- برجسته کردن
- سهيم کردن
- جهش کردن
- کرايه کردن
- تمديد کردن
- دور کردن
- پيشرفت کردن
- مديريت کردن
- استقبال کردن
- پذيرايي کردن
- يادآوری کردن
- تحقير کردن
- عصبی کردن
- گلچين کردن
- بيمه کردن
- تضمين کردن
- بنيادسازي کردن
- لِه کردن
- يادآوري کردن
- برشته کردن
- کباب کردن
- گرسنه کردن
- رهبري کردن
- سنگسار کردن
- زخمي کردن
- مخفي کردن
- تبسم کردن
- باير کردن
- بلااستفاده کردن
- پاره کردن
- غنچه کردن
- طومار کردن
- لوله کردن
- تحريم کردن
- سند کردن
- جادو کردن
- سحر کردن
- سرحال کردن
- زيبا کردن
- مهيج کردن
- جفت کردن
- نشخوار کردن
- چاره کردن
- چهارگوشه کردن
- نظارت کردن
- تعمير کردن
- مزه کردن
- مسلح کردن
- جرات کردن
- سرد کردن
- ابزارپرس کردن
- تجربه کردن
- ديوانه کردن
- جرم کردن
- سرکوب کردن
- لگد کردن
- محاکمه کردن
- اشغال کردن
- بنا کردن
- معلوم کردن
- رنده کردن
- هرس کردن
- الک کردن
- سوهان کردن
- سروصدا کردن
- شايعه کردن
- تقو کردن
- توليد کردن
- بيرون کردن
- پلوم کردن
- آواره کردن
- دادگاه کردن
- داغ کردن
- داونلود کردن
- درخواست کردن
- ارائه کردن
- توقيف کردن
- دير کردن
- عرضه کردن
- اسراف کردن
- برملا کردن
- کلفتی کردن
- مرور کردن
- دخالت کردن
- طولاني کردن
- تاييد کردن
- عطا کردن
- اصلاح کردن
- لگام کردن
- پيگيري کردن
- اهلی کردن
- دوباره کردن
- تأکيد کردن
- داغان کردن
- دوره کردن
- قرض کردن
- تنبلی نکردن
- تشريح کردن
- پسند کردن
- نگران کردن
- عربي کردن
- تعريب کردن
- سرپيچی کردن
- نافرمانی کردن
- ارزان کردن
- دزدی کردن
- رسمي کردن
- واجب کردن
- تحميل کردن
- خبرچينی کردن
- فضولي کردن
- خفه کردن
- واکسينه کردن
- پرتاب کردن
- آسوده کردن
- غرش کردن
- ختم کردن
- تف کردن
- ميزبانی کردن
- ضميمه کردن
- توهين کردن
- زورگويی کردن
- فواره کردن
- اقدام کردن
- وجب کردن
- گردش کردن
- درخشان کردن
- شاد کردن
- پرحرفي کردن
- متر کردن
- جارو کردن
- خشمگين کردن
- گران کردن
- مجزا کردن
- پاک نکردن
- جبران کردن
- امتناع کردن
- نوبتي کردن
- مذاکره کردن
- شک کردن
- متهم کردن
- کشتار کردن
- قصابی کردن
- محکم کردن
- احضار کردن
- گدايی کردن
- آلوده کردن
- فاسد کردن
- هجوم کردن
- عبادت کردن
- پرستش کردن
- اختراع کردن
- بازجويی کردن
- امحا کردن
- پرداخت کردن
- سفت کردن
- تنگ کردن
- فقير کردن
- لاغر کردن
- زهری کردن
- ضبط کردن
- مصادره کردن
- از برکردن
- لج کردن
- تعريف کردن
- تيراندازی کردن
- خانگی کردن
- کف کردن
- زندگي کردن
- همسري کردن
- منزل کردن
- اندک کردن
- کوتاه کردن
- کمين کردن
- برابر کردن
- نمايان کردن
- مجهز کردن
- کرکر کردن
- بدرفتاري کردن
- مشيان کردن
- چاق کردن
- تپل کردن
- اجتماع کردن
- کپي کردن
- نابينا کردن
- عميق کردن
- گود کردن
- مبارزه کردن
- لجبازی کردن
- کچل کردن
- وارفته کردن
- تکه کردن
- بخشش کردن
- لطف کردن
- پيمانه کردن
- قيچي کردن
- شوهر کردن
- بخشندگي کردن
- استعمار کردن
- بزرگ کردن
- بزرگي کردن
- تشبيه کردن
- مواظبت کردن
- مچاله کردن
- مشت کردن
- ميخ کردن
- مهر کردن
- خاک کردن
- پرهيز کردن
- بدي کردن
- چرک کردن
- صفر کردن
- نقش کردن
- حک کردن
- ارزيابي کردن
- ارزشيابي کردن
- نشان کردن
- روبوسي کردن
- عمويي کردن
- اقامت کردن
- عقد کردن
- اخته کردن
- نصف کردن
- ناقص کردن
- استتار کردن
- گدائی کردن
- متورم کردن
- امانت کردن
- مهمانداری کردن
- پيشوازی کردن
- آميزش کردن
- کهنه کردن
- سفارش کردن
- تغيير نکردن
- تصويب کردن
- هموار کردن
- تقديک کردن
- پيشکش کردن
- مجريگري کردن
- پيشمرگ کردن
- مدح کردن
- ستايش کردن
- پيشنهاد کردن
- تکليف کردن
- پيشروي کردن
- پياده کردن
- اپبات کردن
- روايت کردن
- پف کردن
- در کردن
- مبارک کردن
- سوال کردن
- غر غرکردن
- هواداری کردن
- پشتيباني کردن
- اندازه کردن
- استاندارد کردن
- تجديد کردن
- عرعر کردن
- نيک کردن
- پارچه کردن
- مسخره کردن
- شوخي کردن
- يخ کردن
- دک کردن
- قيد کردن
- ثبت کردن
- سود کردن
- فرياد کردن
- مسطح کردن
- رياست کردن
- مشورت کردن
- بستري کردن
- رهبری کردن
- راهنمايی کردن
- منحرف کردن
- تنظيم کردن
- مراقبت کردن
- رسيدگي کردن
- رقص کردن
- حکومت کردن
- تفکيک کردن
- هياهو کردن
- مدفوع کردن
- فرسوده کردن
- لوس کردن
- ننگين کردن
- تمسخر کردن
- لخت کردن
- متلاشي کردن
- قور قورکردن
- زرنگی کردن
- لخته کردن
- ترغيب کردن
- بازيابي کردن
- يکي کردن
- مجتمع کردن
- افراطي کردن
- جلب کردن
- تسويه کردن
- زنده کردن
- سيستماتيک کردن
- جزا کردن
- معلول کردن
- تعظيم کردن
- پيشوايی کردن
- قانع کردن
- خوانندگي کردن
- نازک کردن
- ضخيم کردن
- کارآموزي کردن
- روانه کردن
- ارسال کردن
- واگذار کردن
- کرخت کردن
- شنه کردن
- نزاع کردن
- شور کردن
- تفسير کردن
- تست کردن
- تاريک کردن
- سياه کردن
- جنايت کردن
- گناهکار کردن
- اشتها کردن
- عريان کردن
- تکميل کردن
- تقويت کردن
- مستحکم کردن
- نيت کردن
- منفجر کردن
- سير کردن
- سيراب کردن
- ترور کردن
- تأثير کردن
- دوتا کردن
- تداوی کردن
- پرورش کردن
- هجی کردن
- تايپ کردن
- غليظ کردن
- وجين کردن
- توبه کردن
- قوز کردن
- وارونه کردن
- زنا کردن
- محدود کردن
- مرزبندي کردن
- شل کردن
- مدافع کردن
- چوپاني کردن
- سبک کردن
- پيروی کردن
- خيط کردن
- بدنام کردن
- شرمگين کردن
- مرمت کردن
- چپ کردن
- فتح کردن
- وراجی کردن
- سيخ کردن
- وفات کردن
- رونويسي کردن
- نقاشي کردن
- خرابه کردن
- تحصيل کردن
- معاوضه کردن
- نفخ کردن
- روکش کردن
- وصف کردن
- سد کردن
- موظف کردن
- جيرجير کردن
- حيله کردن
- سرگرم کردن
- خداحافظی کردن
- فلج کردن
- مبازره کردن
- ظلم کردن
- غفلت کردن
- غرق کردن
- جزغاله کردن
- خوبی کردن
- نابارور کردن
- ريسک نکردن
- خروپف کردن
- نيرومند کردن
- استناد کردن
- مداوا کردن
- حمالی کردن
- نوسازي کردن
- مدردن کردن
- تنبلی کردن
- خوشمزه کردن
- مطبوع کردن
- خواستگاري کردن
- هماهنگ کردن
- يقين کردن
- زاری کردن
- بيشتر کردن
- رعايت نکردن
- غصب کردن
- رها نکردن
- قوی کردن
- حيرت کردن
- باريک کردن
- شفاف کردن
- تصاحب کردن
- نصب کردن
- برقرار کردن
- استعفا کردن
- رونمايی کردن
- ديکته کردن
- تلقين کردن
- املاء کردن
- وضع کردن
- جدا نکردن
- بازبينی کردن
- تعقيب کردن
- آشتی کردن
- بدرقه کردن
- صروصدا کردن
- توقف کردن
- ديدن کردن
- زوزه کردن
- دوزندگی کردن